جستجو در سایت

    ساقیا آمدن عید مبارک بادت
    وآن مواعید که کردی مرواد از یادت

    در شگفتم که در این مدت ایام فراق
    برگرفتی ز حریفان دل و دل می دادت

    برسان بندگی دختر رز گو بدر آی
    که دم و همت ما کرد ز بند آزادت

    شادی مجلسیان در قدم و مقدم تو است
    جای غم باد مران دل که نخواهد شادت

    شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
    بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

    چشم بد دور کز آن تفرقه ات باز آورد
    طالع نامور و دولت مادرزادت

    حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
    ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت


کلام بزرگان : کمیل کسان خود را بگو تا پسین روز پى ورزیدن بزرگیها شوند و شب پى برآوردن نیاز خفته‏ها . چه ، بدان کس که گوش او بانگها را فرا گیرد ، هیچ کس دلى را شاد نکند جز که خدا از آن شادمانى براى وى لطفى آفریند ، و چون بدو مصیبتى رسد آن لطف همانند آبى که سرازیر شود روى به وى نهد ، تا آن مصیبت را از او دور گرداند چنانکه شتر غریبه را از چراگاه دور سازند . [نهج البلاغه]