سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو در سایت

    ساقیا آمدن عید مبارک بادت
    وآن مواعید که کردی مرواد از یادت

    در شگفتم که در این مدت ایام فراق
    برگرفتی ز حریفان دل و دل می دادت

    برسان بندگی دختر رز گو بدر آی
    که دم و همت ما کرد ز بند آزادت

    شادی مجلسیان در قدم و مقدم تو است
    جای غم باد مران دل که نخواهد شادت

    شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
    بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

    چشم بد دور کز آن تفرقه ات باز آورد
    طالع نامور و دولت مادرزادت

    حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
    ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت


کلام بزرگان : [ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]