جستجو در سایت

    می دمد صبح و کله بست سحاب
    الصبوح الصبوح یا اصحاب

    می چکد ژاله بر رخ لاله
    المدام المدام یا احباب

    می وزد از چمن نسیم بهشت
    هان بنوشید دم به دم می ناب

    تخت زمرد زده است گل به چمن
    راح چون لعل آتشین دریاب

    در میخانه بسته اند دگر
    افتتح یا مفتح الابواب

    لب و دندانت را حقوق نمک
    هست بر جان و سینه های کباب

    این چنین موسمی عجب باشد
    که ببندند میکده به شتاب

    بر رخ ساقی پری پیکر
    همچو حافظ بنوش باده ناب


کلام بزرگان : نیکوترین خوى زنان زشت‏ترین خوى مردان است : به خود نازیدن و ترس ، و بخل ورزیدن . پس چون زن به خویش نازد ، رخصت ندهد که کسى بدو دست یازد ، و چون بخل آرد ، مال خود و مال شویش را نگاه دارد ، و چون ترسان بود ، از هر چه بدو روى آرد هراسان بود . [نهج البلاغه]