سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو در سایت

    ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
    آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

    عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
    بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

    کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
    به که نفروشند مستوری به مستان شما

    بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
    زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما

    با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای
    بوکه بویی بشنویم از خاک بستان شما

    عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم
    گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

    دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
    زینهار ای دوستان جان من و جان شما

    کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند
    خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

    دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
    کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

    می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
    روزی ما باد لعل شکر افشان شما

    ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
    کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

    گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
    بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

    ای شهنشاه بلند اختر خدارا همتی
    تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما


کلام بزرگان : مردمان را روزگارى رسد بس دشوار ، توانگر در آنروز آنچه را در دست دارد سخت نگاهدارد و او را چنین نفرموده‏اند . خداى سبحان فرماید « بخشش میان خود را فراموش مکنید . » بدان در آن روزگار بلند مقدار شوند و نیکوان خوار ، و خرید و فروخت کنند با درماندگان به ناچار و رسول خدا فرموده است با درماندگان معاملت مکنید از روى اضطرار . [نهج البلاغه]