سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو در سایت

    روزه یکسو شد و عید آمد و دل ها برخاست
    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت
    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
    این چه عیب است بدین بی خردی واین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
    بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم
    وآن چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
    ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست


کلام بزرگان : چون خشمناک شوم ، کى خشم خود را فرو نشانم ؟ آنگاه که انتقام گرفتن نتوانم ، تا مرا گویند اگر شکیبا باشى بهتر یا آنگاه که توانم تا مرا گویند اگر ببخشایى نیکوتر . [نهج البلاغه]