جستجو در سایت

ای طلعت توخنده به خورشید و ماه کن

زلف تو روز روشن مردم سیاه کن

خال تو آتشی است دل آفتاب سوز

خط تو سایه ای است سیه روی ماه کن

یعقوبها ز هجر تو بیت الحزن نشین

ای صد هزار یوسف مصری به چاه کن

نخل قد بلند تو بنیاد سرو کن

ریحان باغ سبز خطت گل گیاه کن

از شانه آشیان دل ما بهم مریز

ای شانه تو خرمن سنبل تباه کن

پیرخرد که مسئله آموز حکمت است

در نکته دهان تو شد اشتباه کن

بهجت گدای حسن تو شد شهریار عشق

ای خاک درگه تو گدا پادشاه کن


کلام بزرگان : سوگند به آنکه جانم در دست اوست، برتر از بردباری با دانش چیزی باچیز دیگر گرد نیامد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]