شهر Rjukan در نروژ بین ماههای سپتامبر تا مارچ، به مدت 5 ماه، روی خورشید را نمیبیند. این شهر در درهای واقع شده و کوههای همجوار، مانع تابش خورشیدی میشوند که در این ماههای سال، به افق نزدیک است.
اما مهندسها در این ماه در حال کار روی پروژهای هستند که روی خورشید را به این شهر 3500 نفری نشان میدهد.
برای این کار آینههای مستطیلشکل بزرگی روی یکی از ارتفاعات نصب خواهند شد، زاویه قرارگیری این آینهها که به کمک کامپیوتر تنظیم میشود تا همواره نور هورشید را به یک محدوده 185 متر مربعی در میدان مرکزی این شهر بتاباند.
این آینههای 29 متر مربعی، به این ترتیب تحولی در زندگی و روحیه مردم شهر ایجاد میکنند. خورشیدی که آنها میبینند ممکن است گرمشان نکند، اما به آنها وجود نور را یادآوری میکند.
کل این پروژه کمتر از یک میلیون دلار هزینه دارد.
البته شهر Rjukan نخستین شهری نیست که از با کمک آینه خورشید را خواهد دید، پیش از این شهری در دامنه کوههای آلپ در ایتالیا به نام ویجانلا هم 82 روز از دیدن خورشید محروم بود از سیستم مشابهی بهره برده بود.
منبع
کلام بزرگان : [ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارندهترین آنهاست . پس آنچه تو را مىگویم از من به خاطر دار :
مردم سه دستهاند : دانایى که شناساى خداست ، آموزندهاى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند .
نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند .
کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید .
اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد .
آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار .
کمیل گنجوران مالها مردهاند گرچه زندهاند ، و دانشمندان چندانکه
روزگار پاید ، پایندهاند . تنهاشان ناپدیدار است و نشانههاشان در دلها آشکار .
بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ،
اگر فراگیرانى براى آن مىیافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمىنمود ، با دین دنیا مىاندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مىجست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مىفروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکتههاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین .
بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیدههاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟
به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانههاى خود را به آنان نگاه مىدارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیدهاند آسان پذیرفتهاند . و بدانچه نادانان از آن رمیدهاند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تنها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مىخوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]